تازه ها
فراماسونری واژه فراماسونری در اصل از freestone mason گرفته شده و در زبان انگلیسی به معنی سنگتراش ظریفکار است و برخی آن را بنّایی که بدون مزد کار نمیکند، معنی کردهاند، در فرهنگ زبان امریکایی وبستر، هماهنگی و تفاهم میان اشخاصی که علائق و تمایلات متشابه دارند - معنی شدهاست، اما وقتی کلمه فراماسونری را میشنویم، معنا و مفهوم دیگری (لژهای فراماسونری و فراموشخانه)، به ذهنمان میآید: «فراماسونری یک تشکیلات منتظم یافته جهانی است که بر ارکان دولت های جهان و اکثر وجوه زندگی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جوامع سلطه یافته است...» مزخرف واژه مزخرف در اصل به معنی آراسته است اما امروزه به معنی چرت و پرت و زشت و بد استفاده میشود. (البته این دگرگونی در تمام زبان های زنده دنیا به میان میآید.) واژه مُزخرف زمانی باب شد که اعراب به کاخ شاه شاهان آمدند و دیدند دیوار ها همه زرّین است. با این تصّور که همه این ها طلا هستند، شروع به کندن کردند، اما بعد از کندن دیوارها متوچه اشتباهشان شدند و دریافتند تنها ظاهر دیوارها شبیه طلا و در واقع، مزخرف (زخرف اندود) است. «زُخرف» به معنای زر و زیور است و اعراب، اسم آن را مزخرف گذاشتند، یعنی طلایی و زر اندود. مزخرف بعدها به معنی دروغی که به راست آراسته شده، قلابی و سخن باطل هم به کار رفت. بکاخ اندرون صفه های مزخرف در صفه ها ساخته سوی منظر. (فرخی) نه صورتیست مزخرف عبارت سعدی چنانکه بر در گرمابه میکند نقاش. (سعدی) در همه زبانها از جمله انگلیسی معانی شماری از کلمات در طول قرون و اعصار دگرگون شده است. مثلاً واژه Nice (تایس = خوب، زیبا) در قرن یازدهم مترادف احمق بوده و معنای توهینامیز داشته است، در قرن ?? معنای دیگری پیدا میکند و در قرن هجدهم بازهم مجدداً عوض شده، گستاخ، عجیب و غریب و کمرو معنی میشود تا حالا که از آن خوبی و زیبایی استباط میگردد. واژه Pretty در گذشته غیر از زیبایی معنی داشته و معنای واژه Brave ترسو (نه شجاع) بوده است و از این قبیل واژه ها کم نیست. متون حاوی این واژه ها، تنها با توجه با توجه به درجه معنی کلمه باید بررسی شود، در غیراینصورت به نتایج اشتباه میرسیم. واترگیت این واژه اگرچه واقعه مشهور واترگیت [پانویس ?] را تداعی میکند، اما به معنی افتضاح (disgrace) هم هست. نیکسون در سخنرانی خود در تاریخ ?? اگوست ???? اشاره میکند که واترگیت جدا از خود واقعه، ضربه به اعتماد مردم را تداعی میکند. [پانویس ?] واژه واترگیت عنوانی برای رسواییهای ناشی از مخفیکاریهای دولتهای بعدی در آمریکا شد و بتدریج واژه های دیگری همچون کنترا گیت، ایران گیت، عراق گیت و... پدید آمد. رند واژه رند به معنی زیرک و حیلهگر، آن که ظاهر خود را در ملامت دارد و باطنش سالم باشد، آن که شراب نیستی دهد و نقد هستی سالک بستاند...آمدهاست. انکار رند از امور شرعیه از زیرکی باشد نه از جهل. آن که با تیزبینی و ذکاوت خاص مرائیان و سالوسان را چنانکه هستند، شناسد. اما رند تنها در معنای فوق استفاده نشدهاست. رند در دوبیت زیر یکی نیست: یار من اوباش و قلاشست و رند بر من او خود پارسایی میکند. (سعدی) رند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کار کار ملک است آن که تدبیر و تامل بایدش. (حافظ) کلمات عرفان و زهد و...هم همینطور است. ذوالقرنین کسیکه کلاهخودی با دو شاخ بر سر دارد. کسیکه در دو قرن زندگی کردهاست. کسیکه موهایش را از دو طرف بافته باشد. کسی که حاکم بر دو قطب باشد یکی شرق و دیگری غرب... اشرار واژه اشرار بار منفی دارد اما بلوچ برای یاغی احترام خاصى قائل است. بلوچستان به دلیل زخمهایی که بر جان دارد? ھمیشه امید یک ناجى و قهرمان را داشته است. قهرمانی که مقدمتاً بتواند شر بپا کند و بخواهد بکشد و برای شلیک کردن، تردید نکند و از خون و خونریزی واهمه نداشته باشد. در نظام عشیره ای و فئودالی آنھایى که میکشند جایگاه قهرمانى دارند و مایه احترام خانواده و الگوى خردسالان ھستند و برای همین، کودکان هم دوست دارند مانند الگوھاى خودشان اشرار و مایه افتخار شوند. این برای یک غیربلوچ مفهوم نیست، اما واقعیت دارد. با توجه به درجه معنی کلمه، اگر در دیگر مناطق ایران اشرار و شرور بار منفی دارد، در بلوچستان به آن ارج مینهند. Fuck (فاک) Fuck (فاک) در زبان انگلیسی زیاد بکار میرود اما برخلاف تصور همیشه بار منفی ندارد و همزاد تعرض جنسی و...نیست. کلمه Fuck (فاک) معانی بسیار مختلفی دارد که در هر جمله و هر موقعیت معنی خاص خودش رو میدهد. خوشحالی، عصبانیت، عشق، درد و... آشنا نبودن به درجه معنی کلمه باعث سوء تفاهم میشود. کلمه مزبور ریشه آلمانی دارد و از Ficken به معنی واقعی حرکت به عقب و جلو و مالیدن گرفته شدهاست. Design دیزآین کلمه دیزآین به زبان فارسی طراحی ترجمه شده و به کار میرود. در درجه معنی کلمه، دیزاین دارای مفهوم متفاوت و وسیع تری است. دیزآین به معنی ساختار دادن و یا سازمان دادن است و با معنی طراحی بسیار فاصله دارد. طراحی آخرین مرحله شکل گرفتن دیزآین است، دیزاین در کلی ترین معنی، پیدا کردن راه حل برای یک مسئله است با در نظر گرفتن اجزاء و موادی که مسئله را تشکیل میدهند و در راستای هدفی که مسئله سر راه آن قرار گرفته است. یک عمل خلاقه انسانی است که همه به نوعی از صبح تا شام با آن درگیرند. درجه معنی کلمه، تنها مربوط به زبان فارسی نیست. ??????? (گورکی) عوامل اجتماعی مانند هنجارهای فرهنگی، توقعات و بافت بر نحوه? استفاده از زبان تأثیر میگذارد. نام اصلی ماکسیم گورکی آلکسی ماکسیموویچ پِشکوف (??????? ?????????? ??????) است. ??????? (گورکی) به زبان روسی یعنی تلخ و چون او مدت بسیاری در زندان بوده و شرایط تلخی را پشت سر گذاشته است، ??????? (گورکی) روی اسمش مانده و روستای محل تولدش هم همین نام (تلخ) را دارد. ????????? (انقلاب) انقلاب در مجموع یک واژه مثبت است، اما به دلائل مشخص بار منفی هم گرفته است. در کشورهایی که گذشته اتحاد جماهیر شوروی را تشکیل میدادند، هروقت اوضاع خانه یا محل کار بهمریخته و بسیار کثیف و نابسامان است، عبارت زیر تکرار میشود: ??? ????? ????????? (انگار بعد از انقلابه) و، از این نمونه در زبانهای دیگر هم وجود دارد. هنر هنر در ادبیات به معنی کمالات انسانی هم هست. مثلاً وقتی فردوسی میگوید: هنر نزد ایرانیان است و بس. در یک فضای رزمی، منظورش شجاعت و شهامت است. بعدها هنر، در معنایی به کار رفته که تقریباً معادل تخنه یونانی و صنعتی است که امثال ابن عربی به کار میبردند. یعنی هنر به عنوان دست ساخته انسان در برابر ابژه طبیعی. در زبان عربی امروز، کلمه «فن» که جمع آن «فنون» است به معنای هنر (به معنی خاص کلمه) به کار میرود (فنی: هنری، فنان: هنرمند، الجمال الفنی: زیبایی هنری)، اما در گذشته (مثلاً در عصر ابن عربی) و در زبان عربی، کلمه فن به معنی هنر نیست و اگر کسی با عربی امروز و بر مبنای این کلمه در آثار گذشتگان به دنبال هنر بگردد، طبعاً گمراه میشود. فن در زبان امثال ابن عربی به معنی نوع، گونه و صناعت به کار میرفته است. واژه ای که در روزگار ابن عربی به معنای هنر در معنای خاص کلمه (نه اخص) به کار میرفته، کلمه «صنعت» است... واژه صنعت در عرفان ابن عربی و بخصوص در کتاب فتوحات، دقیقاً معادل واژه «تخنه» یونانی است. (یعنی هنر به عنوان دست ساخته انسان در برابر ابژه طبیعی) دراواسط دوره قاجار که تمدن و فرهنگ غرب از طریق مسافرت ایرانیان به اروپا و ترجمه آثار غربی به ایران راه یافت، مترجمان به جای کلمه ART فرانسه (هنر)، واژه صنعت را به کار میبردند، به این اعتبار که درگذشته شعر و نقاشی و موسیقی به صنعت تعبیرمی شد. دراواسط دوره رضاشاه ، کلمه صنعت به جای هنر کاربرد ومورداستعمال داشت. صنعت (Industry) که در لغت از ریشه صنع به معنی ساختن چیزی، کار و پیشه کردن، کارکردن و آفریدن است، به معنی پیشه و هنر، حیلهگری، ظاهرسازی و جملهپردازی هم آمده است و با برگزیدن پیشوند برای گردشگری، برای جهانگردی هم استفاده میشود! «صنعت جهانگردی» استاد علینقی وزیری در کتاب «موسیقی نامه وزیری» (ص ??) نوشته است: «کلمه صنعت را به طور کلی، وسیله زندگی تعبیر مینمایند و ان بر دو نوع است: یکی وسیله زندگی جسم، که عبارت از «صنایع مفیده» و عمومی است، دیگری وسیله زندگی روح که «صنایع مستظرفه» و مازاد» گفته میشود.» لئون تولستوی، از نقطه نظر معنوی، تعریف صنعت را چنین میگوید: «صنعت کوششی است که بدان وسیله انسان به میل و اراده و به وسائل خارجی، احساساتی را که خود درک کرده است به دیگری منتقل نماید.» (تولستوی: صنعت چه چیزی است؟) موسیقی و صنعت (همراه باهم) در سخنرانیهای علینقی وزیری زیاد به کار رفته است. در نامه به علی دشتی مینویسد: «موسیقی صنعت است به دلیل اینکه ذوق و قریحه و عاطفه و دل در آن دخالت دارد.» ... استاد من فضیلتی که بر من دارد از روی بزرگیست و حق تربیت وگرنه بقوت از او کمتر نیستم و به صنعت با او برابرم . گلستان سعدی صنعت مکن که هرکه مَحبت نه راست باخت عشقش به روی دل درِ معنی فراز کرد. حدیث عشق ز حافظ شنو نه از واعظ اگرچه صنعت بسیار در عبارت کرد. گاه طنین صدا یا تار و رُباب یک هنرمند از دلقکی و طرب به معنی عامیانه اش فاصله گرفته و سکوت و تآمل برمی انگیزد اما بی هنران در گذشته هنرمندان بزرگی چون طاهرزاده و خوانساری و درویش خان را عمله طرب (مطرب) تصور میکردند، واژه هایی که خالی از بار عاطفی هستند. ناصرالدینشاه که خوابگاهش دارای چهار دربود و یکی از آنها به اطاق رامشگران باز میشد، عادت داشت هنگام خوابیدن به نوای ساز گوش کند. «عمله طرب خاصه» مانند سرورالملک (نوازنده سنتور) و آقا غلامحسین (نوازنده تار) و اسماعیل خان (کمانچه کش) هرکدام به نوبت برای شاه مینواختند تا اینکه او به خواب میرفت و زمانی از نواختن باز میایستادند که دیگر نشانی از بیداری در او نمیدیدند.[پانویس ?] سرورالملک درلحظه هایی که خواب اندک اندک بر شاه چیره میشد، دستمالی به روی سنتور پهن میکرد تا نوای ساز ملایم تر به گوش شاه برسد. اعتمادالسلطنه، وزیر انطباعات دربار ناصری، در خاطرات خود درباره پانزده سالِ آخر عمر ناصرالدین شاه [پانویس ?] می نویسد که «عمله طرب» بیشتر اوقات در هنگام صرف غذا حضور داشتند و برای شاه مینواختند، به ویژه هنگام، پختن آش سالانه که گویا آیینی در دربار ناصرالدین شاه بود، همیشه چند تن از خواص نوازندگان حاضر بودند و در کنار وزیران و رجال دربار بر سر سفره مینشستند. فردیت فردگرایی مفهومی اخلاقی، اجتماعی، روانشناسی و سیاسی است که در تضاد با مفهوم جمع گرایی تجلی مییابد. اما فردیت که از یکسو به معنی خودخواهی است و منفعت طلبی را نداعی می کند. (فردیت = خودخواهی = انانیت) - از سوی دیگر بار مثبت دارد و در حق شهروندی گره خورده و جزئی جدائیناپذیر از انسان است. در معنی دوم، اگر فردیت نبود ما هنوز میمون بودیم. کارل گوستاو یونگ، فردیت (individualation) را برای یکپارچه شدن خودآگاه و ناخودآگاه در قالب خویشتن یا موجودیت روانی تازهای که به عنوان مرکز شخصیت انسان، جانشین من میشود - به کار میبرد. فردیت انسانی که نیچه جستجو میکرد و معتقد بود همچون نماد «قهرمانی»، فراتر از ارزشهای عام بشری جلوه گر میشود، انانیت و خودخواهی نیست. انانیت و خودبینی که از آن کبر و غرور برمی خیزد و یا تعابیری از قبیل «تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز» در عرفان اسلامی، «نه من بلکه مسیح» در عرفان مسیحی، «نه من بلکه آتمان یا برهمان» در سنت هندویی و «نه من بلکه ماهیت بودا» در سنت بودایی که همگی به نفی من در قبال ارزش بالاتر انگشت میگذارند - با مفهوم «من» در «اناالحق» منصور حلاج از بنیاد متفاوت است و این معانی ظاهراً متضاد را که یکجا فردیت، خودخواهی و منیت و زشتی است و جای دیگر شاخصه حق و مدنیت و زیبایی - تنها با درجه معنی کلمه میتوان فهم کرد. اراذل و اوباش قتل میرعماد، رویارویی با مشروطه طلبان، یا سقوط دولت دکتر محمد مصدق را پژوهشگران از جمله به اراذل و اوباش نسبت میدهند. از سویی برخی دولتها پیوند سخن و معنا را ازهم گسیخته و مخالفین خودشان را که در پی آزادی و عدالت اجتماعی هستند، خرابکار یا اراذل و اوباش خواندهاند. واژه ها بطور قراردادی معناهایِ ویژه ای را در ذهنِ شنونده ایجاد میکنند. قراردادِ موجود بین یک واژه و معنا در زمان طولانی تثبیت شدهاست. جدا از گذر زمان، قدرتهای حاکمه نیز لایه های معنایی گوناگونی را روی واژه ها سوار کرده، کلمات را از معنی تهی میکنند. گاهی یک کلمه دقیقاً معنای متضاد خودش را دارد اما از بس بکار میبرند و تکرار میکنند، عادی میشود
صنعت
هنرمند