تازه ها

در گذشته پنداشته می‌شد که واژه? عشق ریشه? عربی دارد. ولی عربی و عبری هر دو از خانواده‌? زبان‌های سامی‌اند، و واژه‌های ریشه‌دار سامی همواره در هر دو زبان عربی و عبری با معنی‌های همانند برگرفته می‌شوند. و شگفت است که واژه? «عشق» همتای عبری ندارد و واژه‌ای که در عبری برای عشق به کار می‌رود اَحَو (ahav) است که با عربی حَبَّ (habba) خویشاوندی دارد. ولی دیدگاه جدید پژوهشگران این است که واژه? «عشق» از iška اوستایی[?] به معنی خواست، خواهش، گرایش ریشه می‌گیرد که آن نیز با واژه? اوستایی iš به معنی «خواستن، گراییدن، آرزو کردن، جست‌وجو کردن» پیوند دارد. هم‌چنین، به گواهی شادروان فره‌وشی، این واژه در فارسی میانه به شکلِ išt به معنی خواهش، گرایش، دارایی و توان‌گری، خواسته و داراک باز مانده‌است. خود واژه‌های اوستایی و سنسکریت نام برده شده در بالا از ریشه? هند و اروپایی(زبان آریاییان) نخستین یعنی ais به معنی خواستن، میل داشتن، جُستن می‌آید که ریخت نامی آن aissk? به چم خواست، گرایش، جست‌وجو است. گذشته ازاوستایی و سنسکریت، در چند زبان دیگر نیز برگرفته‌هایی از واژه? هند و اروپایی نخستین ais بازمانده‌است.[?]

فردوسی نیز که برای پاس‌داری از زبان فارسی از به کار بردن واژه‌های عربی آگاهانه و کوش‌مندانه خودداری می‌کند ولی واژه? عشق را به آسانی و باانگیزه به کار می‌برد و با آن که آزادی سرایش به او توانایی می‌دهد که واژه? دیگری را جای‌گزین عشق کند، واژه? حُب را به کار نمی‌برد.

در زبان فارسی به کسی که دارای احساس عشق نسبت به کسی دیگر است،دلدار و به کسی که عشق مورد احساس عشق طرف دیگر است؛دلبر یا دلربا میگویند.واژه عشق در ادبیات فارسی به ویژه ادبیات غنایی،پایگاه و اهمیتی ویژه و والا دارد و بسیاری از شاعران پارسی گوی،درباه عشق و عاشقی،وصف معشوق و سختی های عاشقی،اشعاری با ارزش ادبی والا دارند.همچنین در پاره ای اوقات،این کلمه درباره عشق انسان به خدا نیز آمده است که در مقوله عرفان و مذهب می گنجد


نوشته شده در ساعت 10:19 عصر توسط محمد رضا رفعتی نظرات ( ) | |

<   <<   46   47   48   49   50   >>   >